عیدالزهرا عیدالله الاکبر غدیرثانی

عیدالزهرا عیدالزهراء عید الزهرا فرحةالزهراء فرحة الزهراء

عیدالزهرا عیدالله الاکبر غدیرثانی

عیدالزهرا عیدالزهراء عید الزهرا فرحةالزهراء فرحة الزهراء

پخش زنده مجالس عیدالزهرا عیدالزهراء عید الزهرا فرحةالزهراء فرحة الزهراء

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است


به بزم انبیا امشب نشاط دیگری پیداست، می‌بینم گل لبخند شادی بر لب آدم، تو گویی با ادب بستند صف، پیغمبران از نوح و ابراهیم و اسحاق و کلیم الله و روح‌الله و یعقوب و جناب یوسف و داود و فرزندش سلیمان در کف هر یک گلی از آیه‌های نور و آوای مبارک بادشان بر لب که ای مولا مبارک باد بر قد رسایت خلعت شادی و اوج تخت دامادی، مبارک باد ای جان محمّد وصل زهرایت، چه نیکو همسری بخشیده ذات حقتعالایت، که باشد روح پاک و بضعه پیغمبر اکرم. 
****

 

 

سماوات العلی امشب همه دریای نورند و ملایک شاد و مسرورند و عالم سینۀ سینا و دل‌ها محفل طورند، جبریل امین از جانب دادار منان آمده در محضر پیغمبر اکرم، پیام آورده از حق با سلامی گرم بر احمد که ما در آسمان خواندیم اول خطبۀ عقد امیرالمؤمنین و دخترت زهرای اطهر را، تو باید در زمین اینک ببندی عقد آنان را، دو خورشید فروزان را، دو دریای خروشان را، دو روح پاک ایمان را، دو وجه ذات منان را، دو جان را و دو جانان را که پیش از آفرینش این دو را حق خوانده کفو هم. 
محمّد از امین وحی چون بشنید این فرمان گل، لبخند او بشکفت همچون لاله در بستان، به مسجد آمد و بگذاشت پا بر عرشۀ منبر، فرو بارید از یاقوت لب با این کلام دلنشین گوهر، به امر حضرت داور، الا یا مسلمین از مرد و زن از اکبر و اصغر، هم اینک من به امر حضرت پروردگارم عقد بستم دخترم زهرا و حیدر را دو کفو نیک اختر را، دو روح روح‌پرور را، دو شمع نورگستر را، دو دریا را دو گوهر را، دو هم سنگ و دو همسر را، که بسته پیشتر از آفرینش عقدشان را خالق عالم. 
**** 
چو بشنیدند از ختم رسل این مژده را یاران، زمین شد از گل لبخند اصحاب رسول الله گلباران، زنان تبریک‌گو بر فاطمه، مردان، مبارک باد می‌گفتند بر مولا محمّد بود و زهرایش، علی بود و تجلایش، تمام قدسیان تسبیح گو تهلیل خوان تکبیر می‌گفتند و می‌گشتند دور این زن و شوهر، خداوند تعالی تهنیت می‌گفت بر پیغمبر و بر حضرت صدیقه و بر حیدر و بر شیعۀ مولا علی تا دامن محشر همه بودند مسرور از همه مسرورتر بودی دل نورانی پیغمبر خاتم. 
**** 
پس از چندی زمان بگذشت و ایام عروسی آمد و خورشید عصمت را برِ این ماه می‌بردند و می‌خواندند حوران آیت الکرسی و قدر و کوثر و یاسین و نور و آیۀ تطهیر و می‌بودی زمام ناقه‌اش در دست جبرائیل و دنبال سر او قل هوالله احد می‌خواند اسرافیل و گل از بال خود می‌ریخت میکائیل و جان فرش رهش می‌کرد عزرائیل و داماد ایستاده بر در خانه که با دست یداللهی ز خورشید جمال عصمت حق پرده بردارد، بخواند با تماشای جمال کوثر خود سورۀ مریم. 
**** 
فرود آمد عروس از ناقه و بگذاشت پا در خانۀ مولا، علی محو تجلایش، خدا در نور سیمایش، نبی از فرق تا پایش، به لب ذکر خداوند تعالایش که یکباره نگاهش بر در و دیوار آن بیت گلین افتاد از آیندۀ خود کرد یاد و با زبان دل دمادم یا علی می‌گفت، گویی باعلی می‌گفت: منم تا پای جان یارت منم یار فداکارت، شهید پای دیوارت، میان آن همه نامرد تنها مرد ایثارت، تو گر خواهی بود آرایش من چهرۀ نیلی از امشب همسرت باشد برای یاریی‌ات آمادۀ سیلی، وجودم چاه غم‌هایت فدایت باد زهرایت، مقاوم در کنارت ایستادم تا ابد چون کوه مستحکم. 
**** 
کجایی فاطمه بنت اسد تا بنگری امشب عروست را، بیا ای مادر مولا! بزن گلبوسه بر روی امیرالمؤمنین و بر عروست حضرت زهرا خدیجه ای سلام حق فزون بادا ز اعدادت کجایی تا ببینی گشته وجه‌الله دامادت، تو هست خویش را در یاری دین خدا دادی، نه هستی، بلکه جان خویش را در دست بنهادی، تو زهرا بر علی زادی، چو هست خویش در راه خدا دادی، خدا هم هست خود را بر تو بخشیده همانا دختری دادت چو زهرا و همانند علی بخشید دامادت چه دامادی که ذات پاک حق جان رسولش خواند و جان خلق عالم باد قربانش چه قابل سر که بر خاک قدوم او نهد «میثم».

 

 

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 

پخش زنده مجالس عیدالزهرا در همین صفحه در ادامه مطلب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۲۱
سیدمحمد رضوی

صحنۀ محشر کبراست خلایق همه در محکمۀ عدل خداوند حکیم و همه در وحشت و اندوه عظیمند، هراسان همه از خشم جحیمند، گریزد پسر از مادر و مادر ز پسر، خلق همه منتظر اجر و ثوابند و عقابند و حسابند و کتابند و عتابند و خطابند، نه راهی که گریزند ز تعقیب گناهی، نه امیدی نه پناهی، همه در محکمۀ عدل الهی همه جا رفته فرو یکسره در کام سیاهی، امم و خیل نبیّین، همه در جوش و خروشند و ستادند و به گوشند که شاید شنوند از طرف ذات خدا، حکم خدا را.

 

 

اُممِ گشته پناهنده به نوح و به خلیل‌الله و موسی و مسیح و به سلیمان و به داوود نبیّین همه گویند که ماراست نگه جانبِ پیغمبر اسلام، محمّد که بوَد احمد و محمود، به جز او و وصیش علی آن حجت معبود، کسی مظهر لطف و کرم خالق دادار نباشد، همه با چشم گهربار، گریزند سوی احمد مختار، که ای رحمت تو سایه فکنده به سر خلق گنه‌کار، مگر لطف تو گردد همه را یار، نگاهی که رهانی تو از این دایرۀ وحشتِ عظما دل ما را. 


در آن حال محمّد سخن آغاز کند، دست دعا باز کند، با احد لم یزلی راز دل ابراز کند، از جگر آواز کند، بار خدا فاطمه‌ام کو همه دارند به من دیده و من دیده گشودم به سوی عصمت داور که ثنایش شده از جانب تو سورۀ کوثر که تو خواندیش ز لطف و کرمت حضرت صدیقۀ اطهر، همه امید رسول است، بتول است، بتول است، و بوَد پاک و مطهر نفس خلق به سینه شده حبس و همه مبهوت و پریشان، همه با دیدۀ گریان که ندا می‌رسد از خالق منان همگی چشم بپوشید ز وحشت، نخروشید که آید به سوی عرصۀ محشر، ثمرِ نخلِ دل پاک پیمبر، همه هستِ علی آن هستیِ داور، همه بینید جلال و شرف و عزت ناموس خدا را. 

قیامت بوَد آن‌لحظه که زهرا به سوی حشر بیاید، به روی خلق ز لطف و کرمش دیده گشاید، نه دل احمد و حیدر که دل از دوست و دشمن برباید، به لبش خندۀ عفو و به سرش تاج شفاعت، به کفش برگۀ آزادی و دندان رسول‌الله و پیشانی بشْکافتۀ حیدر و خون جگرِ نورِ دو عینش، حسن و جامۀ خونین حسین ابن علی دست ابوالفضل علمدار، دو مظلوم دگر محسن ششماهه و قنداقه خونین علیْ‌اصغر و جبریل امین پیش روی ناقه و پشت سر او حضرت میکال دو سوی دگرِ او ملک‌الموت، سرافیل به تعظیم و به تجلیل و به تکبیر و به تسبیح و به تهلیل، فزون از عددِ اهل قیامت، ملَک آیند و ستایند همه حضرت امّ النّجبا را. 


پس آنگاه ندا می‌رسد از ذات خداوند که محبوبۀ من، فاطمه امروز بخواه آنچه که خواهی، ز چنین طرفه ندا فاطمه را اشک، روان گردد و گوید که الهی اگر امروز مرا اشک روان است به صورت، تو گواهی که فقط عاشق دیدار حسینم، که رسد باز ندا از طرف ذات خداوند که یا فاطمه ای دخت پیمبر، بگشا دیدۀ خود را به سوی عرصۀ محشر نگه فاطمه افتد به یکی پیکرِ بی‌سر که بود پاره‌تر از لالۀ پرپر همه اعضاش جدا گشته ز شمشیر و ز خنجر، زده خون یکسره فواره ز رگ‌های گلویش، جگر فاطمه خون گردد و آهی کشد از سینه که محشر بخروشد به ستوه آورد از نالۀ خود ارض و سما را. 

اهل محشر همه با فاطمه فریاد برآرند، چنان اشک ببارند که در حشر شود باز بپا محشر دیگر، ز خدا باز ندا می‌رسد ای فاطمه بار دگر از ذات خداوند تعالی بطلب حاجت خود را و بخواه آنچه که خواهی، نگه فاطمه بر حنجر صد چاک حسین است و دو دستش به دعا، گرید و گوید به خدای ازلی: بار خدا حاجت من نیست به جز آن که ببخشی ز کرم خیلِ محبّان من و شوهر مظلوم مرا، باز ندا می‌رسد از حضرت معبود که ای نور دل احمد و محمود، به عزّت و جلالم به تو آنقدر ببخشم که تو راضی شوی از من، به خدا می‌سزد آن روز خدا خلقت خود را به همان سیلیِ سختی که به یاس رخ زهرا اثرش ماند، ببخشد که همان لطمه شرر زد جگر اهل ولا را. 

بگشا دیده و الطاف و عنایات و کرم بین که همان عصمت داور که همان روح دو پهلوی پیمبر، که همان آینۀ احمد و حیدر، چو نهد پای به محشر، همه بینند چو مرغی که کند دانه ز خاشاک جدا، جمع کند جمله محبان خودش را و منادی خداوند ندا می‌دهد: ای اهل قیامت! همگی پیش به پشت سر زهرا همه پویند به گلزار جنان همره صدیقه اطهر، به جز آنان که شکستند میان در و دیوار، زکین پهلوی او را، نه فقط پهلوی او، سینۀ او، بازوی او را و گروهی که ستادند و نکردند در آن عرصۀ غم یاری او را و گروهی که گشودند به آتش در کاشانۀ او را و گروهی که شکستند درون صدف سینه در آن واقعه دردانۀ او را و هم آنان که شکستند نمکدان و گرفتند ندیده نمکش را و هم آنان که گرفتند پس از رحلت پیغمبر اکرم فدکش را و هم آنان که پس از فاطمه کشتند حسین و حسنش را و هر آن کس که به اولاد علی ظلم کند تا صف محشر، و هم آنان که گرفتند به جز راه ولایت، ره عصیان و خطا را .

 

 

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 

پخش زنده مجالس عیدالزهرا در همین صفحه در ادامه مطلب

 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۱۵
سیدمحمد رضوی

مدح حضرت زهرا سلام الله علیها شاعر استاد سازگار

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۲۰ ق.ظ

 

فاطمه یعنی

 

 

تمام هستی هست آفرین

 

 

 

قرآن تویی،کوثر تویی، احمد تویی، حیدر تویی

 

 

قرآن دعایی بر لبت ، ایمان چراغ مکتبت

 

 

حورا کنیز زینبت، شب عاشق ذکر شبت

 

 

مریم گرفته دست خود بر ریشه های چادرت

 

 

آورده عیسی از فلک روی تضرّع بر درت

 

 

روح الامین آرد سلام از سوی حیّ داورت

 

 

موسی به سینی می برد فیض از فروغ منظرت

 

 

ختم رسل گیرد چو جای ای جان قرآن در برت

 

 

گه خیزد از جا پیش پا ، گه خم شود در محضرت

 

 

بی تو ولایت خویش را باور ندارد فاطمه

 

 

بی تو نبوّت لحظه ای محور ندارد فاطمه

 

 

بی تو محمّد تا ابد کوثر ندارد فاطمه

 

 

بی تو امیرالمومنین همسر ندارد فاطمه

 

 

بی تو امامت هیچگه مادر ندارد فاطمه

 

 

بی تو عبادت روح در پیکر ندارد فاطمه

 

 

با خاک کویت آبرو  بر خلق عالم می دهی

 

 

وز باغ مدحت میوه ها بر نخل میثم می دهی

 

 

این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است

 

 

این به احمدکوثر است ودختر است و مادر است

 

 

بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است

 

 

چارده معصوم را شخصیّت او محور است

 

 

جز محمّد از تمام انبیا بالاتر است

 

 

آفرینش باغ توحیدو بهارش فاطمه است

 

 

دین و قرآن اعتبارش تا قیامت فاطمه است

 

 

مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است

 

 

مرتضی دست خدا وُ دستیارش فاطمه است

 

 

دستیارش نه همه دارو ندارش فاطمه است

 

 

ای خوشا آنکس که روز حشر یارش فاطمه است

 

 

 فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین

فاطمه یعنی بهشت رحمهٌ للعالمین

 

 

فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوی دین

 

 

فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین

 

 

فاطمه یعنی یداللهی دگر در آستین

 

 

فاطمه یعنی علی یعنی حبل المتین

 

 

فاطمه در فلک هستی ناخدایی می کند

 

 

فاطمه در روز محشر کبریایی می کند

 

 

فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند

 

 

فاطمه در چشم حیدر خود نمایی می کند

 

 

فاطمه در بندگی کار خدایی می کند

 

 

فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند

 

 

کیست زهرا یک بهارستان به گلزار وجود

 

 

کیست زهرا کعبة جان قبلة اهل سجود

 

 

کیست زهرا باب رحمت، دست احسان بحر جود

 

 

کیست زهرا ، خیمة سبز ولایت را عمود

 

 

کیست زهرا ، آفتابی کبریایی طلعت است

 

 

کیست زهرا ، چارده معصوم در یک صورت است

 

 

ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه

 

 

ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه

 

 

ای امیرالمومنین مات کمالت فاطمه

 

 

ای ملائک بندة صفّ نعالت فاطمه

 

 

ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه

 

 

ای همه مرهون فیض بی زوالت فاطمه

 

 

طاهر ه، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای

 

 

فاطمه ، صدیقه ، زهرای نمی دانم که ای

 

 

حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی

 

 

کیستی تو، کیستی تو، کیستی تو کیستی ؟ 

 

 

 

*** 

پخش زنده عیدالزهرا مراسم عیدالزهرا کانال عیدالزهراء

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۲۰
سیدمحمد رضوی

 بحرطویل حضرت زهرا علیها سلام الله

 

شَبِ وَجدو سُرور اَست

 

 

شَبِ شادیِ نور اَست

 

 

شَبِ جَشنِ ، مَلک و آدَم و حور اَست

 

 

(شَبِ ، شادیِ زهرایِ بَتول اَست)

 

 

(شَبِ میلادِ بَتول اَست)

 

 

کِه تَنها گوهَرِ بَحرِ عُقول اَست

 

 

وَ یا روح کِه مابِینِ دو پَهلویِ رَسول اَست

 

 

مَنو اُوصافِ تو اِی عِصمَتِ داوَر ؟

 

 

کِه تویی کُلِّ پِیَمبَر

 

 

کِه تویی جانِ مُجَسَّم

 

 

کِه تویی روحِ مُصَوَّر

 

 

کِه تویی مادَرِ سادات

 

 

کِه تویی سوره یِ کوثَر

 

 

کُه تویی شافِعِه یِ خَلق بِه مَحشَر

 

 

کُه تویی خوب تَر اَز مَریم و هاجَر

 

 

تو هَمان سِیِّدِه یِ عَالَمیانی

 

 

تو اَمینی تو اَمانی ، هَمِه جا نورِ عَیانی

 

 

هَمِه دَم سِرِّ نَهانی ، تو هَمان جانِ جَهانی

 

 

تویی آن شَمسِه یِ اَفلاکِ هِدایت

 

 

تویی آن دُختِ نُبوَّت ، تویی آن مامِ وِلایت

 

 

تویی هَر بَحرِ عِنایت ، تویی هَر بابِ شَفاعَت

 

 

تویی قائِم بِه قیامَت

 

 

کِه پِیَمبَر پِدَرت گفت : پِدَر باد فِدایت

 

 

بِه جَنان حَضرَتِ آدَم بِه تو نازد

 

 

بِه فَلک عیسیِ مَریَم بِه تو نازد

 

 

پِدَرت اَحمَدِ خاتَم بِه تو نازد

 

 

هَمِه گویَند کِه ما فاطِمِه داریمو

 

 

دَمادَم ، هَمِه با هَم گُذرانَند

 

 

بِه مَدّاحیِ تو صُبح و مَسا را

 

 

بِه تو پِیوَستِه دُرودَم

 

 

بِه تو هَر لَحظِه سَلامَم

 

 

کِه تویی حُجَّتِ کُلِّ حُجَجُ الله

 

 

تویی ، اَز هَمِه اَسرارِ خُدا واقِف و آگاه

 

 

زِ نورِ تو شُدِه خَلق

 

 

بِهِشت و مَلک و حوری و غِلمان

 

 

مَه و خورشیدو سِپِهرو

 

 

فَلک و کُرسی و لوح و قَلم و

 

 

مکِّه وُ رکن و حَرم و

 

 

مَروِه وُ مَسعا وُ صفا وُ

 

 

اَختَر و شَمس و قَمَر

 

 

اَلحَق کِه تو  خود جانِ رسولیّ و

 

 

تو مِرآتِ عُقولی ، وَ تو زهرایِ بَتولی

 

 

تویی آنکس کِه هَمِه

 

 

هَستِ جَهانَست زِ هَستَت

 

 

تویی آنکس کِه پِیَمبَر

 

 

زدِه گُلبوسِه بِه پیشانی و دَستَت

 

 

وَ تویی حاکِمِ صَحرایِ قیامَت

 

 

وَ تویی مادرِ والایِ اِمامَت

 

 

تویی آن عَبدِ خُداجِلوِه

 

 

کِه پِیوَستِه خُداوَند فِرِستادِه سَلامَت

 

 

وَ گهی ، بودِه زِ فِردوسِ بَرین

 

 

شُرب و طعامَت

 

 

هَمِه نازند بِه شُکوهَت بِه جَلالَت

 

 

کِه بِه خُلقَت ، وَ بِه خویَت ، بِه دُعایت

 

 

کِه خُدا خواندِه مَلائِک

 

 

هَمِه بِبینَند نَمازت

 

 

هَمگان مَحوِ مَقامَت

 

 

هَمِه گوییم سَلامَت

 

 

بِسُتاییم تَمامَت

 

 

هَمه ایم مَستِ کلامَت

 

 

هَمِه مَحوَت هَمِه ماتَت هَمِه مَستَت

 

 

هَمِه گوییم ، دُرودو صَلَواتَت

 

 

هَمِه دادیم بِه هَم دَست بِه دَستَت

 

 

بِپَذیری زِ کرَم بِیعَتِ مارا

 

 

***

 

 

پخش زنده عیدالزهرا در ادامه مطلب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۲۵
سیدمحمد رضوی